رشد عاطفی کودک

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    اگر نتوانستیدمقاله مورد نظر خود را پیدا نکرده اید اینجا را کلیک کنید

صفحات جانبی

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 31
    کل نظرات کل نظرات : 1
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 29
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 269
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 3
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 27
    آي پي امروز آي پي امروز : 10
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 90
    بازدید هفته بازدید هفته : 298
    بازدید ماه بازدید ماه : 728
    بازدید سال بازدید سال : 2331
    بازدید کلی بازدید کلی : 25800

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.12.36.30
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    negin - موفق باشی
    پاسخ: شمام همینطور - 1394/3/16

رشد عاطفی کودک

 عواطف انسان ها مانند هر یک از جنبه های شخصیتیش در نتیجه رشد و نمو ظاهر می شوند واز همان صورت کامل و ساخته و پرداخته در او وجود ندارند. بر اثر رشد بدنی و تکامل ذهنی و پاسخ های عاطفی طفل دگرگون می شود و پیچیدگی بیشتری پیدا می کند.

تاثیر و ارزش محرک های عواطف گوناگون کودک همیشه یکسان نمی ماند. به این معنا که چیزی که زمانی بچه را می ترسانده است، ممکن است بعدا کنجکاوی او را برانگیزد و در مرحله دیگری از زندگی اصلا تاثیری در او نکند.

در رشد و تکامل عواطف آثار رشد بدنی و یادگیری چنان در هم می آمیزند که گاهی نمی توان آنها را از هم تمیز داد. کار غدد داخلی نقش مهمی در عواطف دارند. در واقع رفتار عاطفی خاص نوزادان و بچه ها از کورتکس سرچشمه گرفته و ثانیا رفتار عاطفی پخته و منظم تابع رشد مراکز کورتکس است. بچه در اثر رشد و تکامل حرکتی حسی چیزهایی را در می یابد که قبلا درک نمی کرد.

بچه ای که از لحاظ ذهنی و دستگاه عصبی رشد کرده باشد، مدت درازتری به چیزی دقیق می شود. عواطف از یک شخص به شخص دیگر سرایت می کنند و این حقیقت در مورد نوزادان و بچه های بزرگتر هر دو صحیح است.

بچه ای که ممکن است به دلیل واهی از معلم یا شخص دیگری بدش بیاید، به زودی همه دوستان طفل نیز با آن شخص بد می شوند. کج خلقی معلم سرکلاس در بچه ها تاثیر می کند و ممکن است آنها تا وقت خانه رفتن کج خلق باشند. از طرف دیگر بچه مضطرب و بیم زده ممکن است آرامش را از معلم یا دوستی که آرامش دارد، یاد بگیرد.

خصایص حالات عاطفی کودک

عواطف کودکان خردسال با عواطف بزرگسالان تفاوت برجسته ای دارند:
عواطف کودک زودگذرند. کودک برخلاف بزرگسالان می تواند یکباره و بی پرده هیجانات عاطفی خود را بیرون بریزد. به همین علت، حالات عاطفی او زود سپری می شوند. اما با افزایش سن چون رفتارش زیر کنترل عادات و قواعد اجتماعی در می آید، دیگر نمی تواند با آزادی و سرعت پیشین در مقابل محرک های عاطفی عکس العمل نشان دهد.

عواطف کودکان شدیدند. ظهور ناگهانی عواطف بچه با شدتی همراه است که در بزرگسالان بندرت دیده می شود.

پاسخ عاطفی کودک درجات شدت و ضعف نمی شناسد. یعنی واکنش او در مقابل یک امر ناچیز به همان شدت است که در برابر یک امر جدی و مهم.

مشاهده این وضع در خردسالان برای بزرگترها که به طبیعت آنها آشنا نیستند، اسباب شگفتی می شود.

عواطف کودک فراوانند . عواطف کودکان به طور متوسط بیش از بزرگسالان هستند. زیرا کودک به تدریج یاد می گیرد که ابزار بی باکانه و بی کنترل عواطف با تنبیه و تشویق دیگران مواجه می شود و در نتیجه در مقابل آنچه که قبلا فقط پاسخ عاطفی نشان می داد، راه های دیگری می گزیند و از فراوانی پاسخ های عاطفی کاسته می شود.

پاسخ های عاطفی کودک متفاوتند. مشاهده رفتار کودکان معلوم کرده است که افراد یک گروه وقتی با یک محرک ترس آور یا ناراحت کننده مواجه می شوند، هر یک به نحوی دیگر پاسخ نشان می دهد. این امر نه تنها درباره محرک های ترس آور بلکه در مورد همه عواطف صدق می کند.

هنگام ترس یک بچه از اتاق می گریزد، دیگری پشت مادر پنهان می شود و سومی شاید همان جا می ماند و گریه می کند.

این تنوع در رفتار عاطفی نتیجه یادگیری ها و محیط بچه هاست وگرنه نوزادان که از تجارب عاری هستند در برابر یک محرک همه یکسان واکنش نشان می دهند.

عواطف کودکان را می توان با علائم رفتار تشخیص داد . یک بزرگسال می تواند احساسات و عواطف خود را پنهان کند و پی بردن به حالات درونی آنها مشکل است. در حالی که در بچه ها چنین نیست. گرفتگی، بی قراری، خیال بافی، خیس کردن پی درپی خود، ناخن گزیدن، انگشت مکیدن، بر هم زدن جشن، بی اشتهایی، حرکات بچگانه، پی درپی گریستن، لجبازی و عارضه حمله علائمی هستند که بر عواطف افشا نشده کودک دلالت می کنند. هیجانات درونی عموما در پسران بیشتر از دختران است.
نیروی عواطف در کودکان تغییر می کند . برخی از عوامل در برخی از مراحل زندگی کودک قوی هستند و بعد قدرت اولیه خود را از دست می دهند. بعضی از آنها نیز عکس این هستند. مثلا بچه های کوچک در حضور اشخاص و جاهای ناشناس کمرویی و ترس نشان می دهند، بعد که می فهمند در اینجا هیچ چیز ترس آوری وجود ندارد، ترسشان از میان می رود.

ترس در بچه هایی که به سن مدرسه نرسیده اند، به منتهای درجه می رسد. ولی در دوره های بعد هم از شدت ترس و هم از تکرارش کاسته می شود.

شدت و ضعف عواطف در مراحل مختلف زندگی تابع تغییر اهمیت محرک ها، رشد و تکامل ذهنی کودک و تغییر علایق او است.

شیوه های تغییر و بیان عواطف تغییر می یابند. طفل خردسال در ابراز عواطف خود نه به قضاوت و عیبجویی دیگران می اندیشد و نه به عواقب رفتار خود. رفتار عاطفی کودک فقط از محرکات درونی پیروی می کند و نه چیز دیگر.

کودک بعدها در مواجه با گروه های اجتماعی خارج از خانواده در می یابد که عملی که زمانی وسیله موثری برای مقصودش بود، اکنون آن را بچه گانه می خوانند.

به این ترتیب تمایل شدید به مقبول واقع شدن در منزل و مدرسه رفتارش را هدایت می کند.

عوامل موثر در عواطف می رسیم که عبارتند از:

عوامل موثر در عواطف
وضع عاطفی انسان چه بزرگسال و چه خردسال از یک زمان به زمان دیگر و برحسب عواملی چون کیفیت مزاجی، موقع بروز تاثیرات محیطی تغییر می یابد، در پرورش عواطف باید عواطفی را که زمینه را برای هیجانات فراهم می سازند، در نظر گرفت و در رفع آنها کوشید.

خستگی
خستگی که نتیجه استراحت کم، هیجانات زیاد، غذای ناکافی و علل درجه دوم دیگری است، طفل و کودک را برای کج خلقی و تندخویی آماده می سازد. گرچه این در تمام مراحل کودکی صادق است ولی در اوایل زندگی، یعنی وقتی که طفل خستگی را نمی تواند تشخیص دهد و با آن که خسته است، بی اعتنا به بازی ادامه می دهد، مخصوصا مهم و قابل توجه است.

عدم تندرستی یا فقر بهداشتی
ضعف و ناراحتی حاصله از تغذیه بد اختلا لا ت گوارشی، نقص بینائی، دندانی ناسالم و هر چه دیگر که به سلا مت مزاج محققا لطمه زند، زمینه را برای تحریکات عاطفی منفی به خصوص خشم آماده می سازد. ناراحتی های عاطفی در میان کودکان تندرست ۷ و ۱۱ سال کمتر است تا در میان کودکان ناتندرست همان سنین و کودکان سالم کوچکتر.

موقع روز
از آنجا که خستگی در برخی از ساعات روز بیشتر از ساعات دیگر است، جای تعجب نیست اگر در آن ساعات تحریکات عاطفی آشکارتر دست دهند. در مورد اطفال و کودکان خردسال موقع قبل از غذا و خواب تظاهرات عاطفی شدت می یابند. به هم خوردن برنامه غذا و خواب نیز باعث بهم خوردن اعتدال عاطفی می شود.

هوش
روی هم رفته کودکان کم هوش، کمتر به کنترل عواطف خود قادرند، در صورتی که کودکان با هوش دارای عواطف وسیع تر و علا یق متنوع تر هستند و طبعا بیش از کودکان کم هوش دستخوش عواطف گوناگون می شوند. اینها بهتر می توانند نکات غم انگیز و مضحک زندگی را دریابند، پیشامدهای نامطبوع آینده را احساس کنند و دچار ترس شوند علا یق وسیع تری به هم رسانند که تجاربشان ممکن است برای رسیدن به آنها کافی باشد یا نباشد، خلا صه آن که تفاوت میزان حساسیت برحسب درجه هوش حتی در باره بچه های خردسال نیز صادق است.

محیط اجتماعی
محیط زندگی طفل و کودک اگر پرهیجان و جارو جنجال باشد، اگر والدینآنها غالب اوقات به دعوا و مرافعه سرگرم باشند و همچنین تفریحات و سرگرمی هایی که بیش از ظرفیت آنها هیجان انگیز باشد، مانند سینما و رادیو و آرامش عاطفی آنها را به هم می زنند. در خانه هایی که آمد و رفت مهمان زیاد بوده و بیش از دو نفر عضو بزرگسال داشته اند، خشم در اطفال مکررتر دیده می شود. طرز رفتار بزرگسالا ن و نوع انضباط و موانعی که برای کنترل رفتار کودکان به کار برده می شود و میزان اشکالی که آنها در کسب خواسته های خود دارند، همگی در وضع عاطفی اطفال موثرند.

روابط خانوادگی
یکی از علل اساسی ناراحتی های عاطفی اطفال را باید در طرز رفتار والدین جست وجو کرد. در خانواده هایی که پدر و مادر بیشتر اوقات را در خارج خانه و دور از فرزندان به سر می برند. درباره بچه ها بیش از حد نگرانی نشان می دهند، پیوسته راجع به وضع مزاجی و رفتار فرزندان حرف می زنند، بیش از اندازه به اطفال کمک می کنند، مطیع اراده آنها می شوند یا این که آنها را محور حیات خانوادگی قرار می دهند. چنین پدران و مادرانی مقدمه را برای انواع فشارهای عاطفی فرزندان خود آماده می سازند.

سطح آرزوها و انتظارات
گاهی فشار عاطفی کودک نتیجه آن است که پدر و مادر از او انتظاراتی دارند که بیش از توانایی او است و کودک چون از برآوردن این انتظارات عاجز می ماند، خود را گناهکار و نالا یق می پندارد وگاهی نیز این امر نتیجه آرزوها وهدف هایی است که خود طفل دارد. اگر نتواند به آرزوها و هدف های خود برسد، خود را بی کفایت تصور کرده و دچار ترس و اندوه و دلواپسی می شود.

 

نگاهی دیگر به اهمیت ردش عاطفی در کودکان

خانواده نخستين و اساسي ترين نهاد هر جامعه است زيرا تولد هر فردي در آنجا صورت مي گيرد. هر فردي زندگي اجتماعي خود را از بطن خانواده شروع مي کند و سپس با طي دوره هاي رشد وارد ساير نهادهاي اجتماعي مي شود. ساختار اوليه شخصيت هر فرد در خانواده شکل مي گيرد.

اگر خانواده کارکردهاي خود را در زمينه هاي مختلف زيستي، فرهنگي، تربيتي، رواني و اجتماعي به شيوه درستي انجام دهد مي تواند افرادي با شخصيت سالم و متعادل به جامعه تحويل دهد در غير اين صورت اختلالات رواني و تعارضات شخصيتي در جامعه نمودار خواهد شد.کودکي که متولد مي شود کامل ترين امکانات رشد را دارد. آمادگي آن را دارد که به کامل ترين و شايسته ترين وجهي پرورش يابد، فقط کافي است عادي به دنيا بيايد و خانواده و محيطي مناسب در اختيار داشته باشد. مشکلات جسمي، عاطفي و رفتاري کودکان از نتايج اجتناب ناپذير فقر، بيماري، جهل، بدرفتاري، نابساماني هاي خانوادگي، کاستي هاي آموزشي، فرهنگي و اجتماعي است.بسياري از خانواده ها آشنايي کافي در زمينه رشد و پرورش فرزندان شان ندارند و به اين ترتيب گروه بزرگي از کودکان در معرض مخاطرات جسمي، عاطفي و اجتماعي قرار مي گيرند.در اين سلسله مقالات سعي بر آن است تا نيازهاي رواني کودک در مراحل سني مختلف رشد (شيرخوارگي، نوپايي، خردسالي، دوران قبل از بلوغ- نوجواني) طبق اصول روانشناسي بررسي شود تا با شناخت و پاسخ متعادل و مناسب به نيازهاي رواني به عنوان عامل اساسي در بهداشت روان و آموزش و پرورش انسان، خانواده رسالت خود را در تربيت کودکان سالم و پيشبرد جامعه به بهترين نحو ممکن ايفا کند.لازم به تذکر است که نيازهاي رشد رواني و عاطفي کودک در مراحل سني نامبرده متفاوت است و موفقيت در هر مرحله پايه يي براي موفقيت در مراحل بعدي و ايجاد شخصيت سالم است.طبق طبقه بندي مراحل سني، تکامل کودک از بدو تولد يا يک سالگي مرحله شيرخوارگي ناميده مي شود.

طبق تئوري اريکسون از تولد تا يک سالگي در ارتباط با کسب اعتماد با غلبه بر عدم اعتماد است. اولين و مهم ترين نشانه براي ظهور يک شخصيت سالم يک اعتماد بنيادي است. برقراري اعتماد اساسي در سال اول ظهور مي يابد و موفقيت در کسب اين پديده پايه يي براي موفقيت هاي بعدي رشد و تکامل است.اعتماد به معني اعتماد به خود، ديگران و دنياي پيرامون است. عامل مهم در رسيدن به اين پديده کفايت ارتباط والد (شخص مراقبت کننده) و کودک و مراقبتي است که دريافت مي کند. تنها تامين غذا، گرما و سرپناه براي پيدايش اين حس قوي کافي نيست. در واقع ماهيت کلي ارتباط بين فردي بين والد و شيرخوار مهم است و هر دو بايد ياد بگيرند که نيازهاي خود را به طور رضايتبخش برآورده کنند. عدم اعتماد مي تواند در رابطه با يأس ايجاد شود. مثلاً اگر والدين نيازهاي کودکان را قبل از بيان آنها تامين کنند باعث مي شود شيرخواران توانايي کنترل محيط را ياد نگيرند و اگر برطرف کردن نياز آنها همراه با تاخيري طولاني باشد، شيرخوار به طور دائم يأس را تجربه مي کند که باعث عدم اعتماد به ديگران مي شود. پس ثبات در مراقبت او اساسي است. تحريک حس لمس در جريان اعتماد بسيار مهم است.اريکسون سال اول را به دو مرحله دهاني- اجتماعي تقسيم مي کند. مرحله دهاني سه، چهار ماه اول است که مهم ترين فعاليت اجتماعي کودک در آن دوره مصرف غذا است. به مرور با کنترل بهتر بدن مثل توليد صدا، حرکات ارادي دست ها و... شيرخوار براي ارتباط با ديگران از رفتارهاي پيچيد ه تر استفاده مي کند مثل بالا بردن دست ها براي بغل کردن به جاي گريه کردن.در مرحله دوم شيوه فعال و تهاجمي به شکل گاز گرفتن پديدار مي شود. در واقع شيرخواران ياد مي گيرند چيزهايي متعلق به خودشان است لذا مي توانند آنها را تصرف کرده و کنترل نسبتاً کاملي روي محيط داشته باشند.شيرخوار در اين مرحله با اولين کشمکش ها روبه رو مي شود. چنانچه از شير مادر تغذيه مي کند خيلي زود ياد مي گيرد گاز گرفتن باعث مي شود مادر ناراحت شده و پستان خود را بکشد. گاز گرفتن مي تواند سبب تسکين درد ناشي از رويش دندان شود يا حس قوي قدرت يا کنترل باشد. حل رضايتبخش اين کشمکش ارتباط مادر- کودک را تقويت مي کند. (مثل استفاده از پستانک به عنوان راه حل) بنابراين اعتماد تنها در ارتباط با يک شخص يا يک چيز به وجود مي آيد و در بروز اين اعتماد مراقبت ثابت و حاکي از عشق و محبت به وسيله مراقبت کننده وي اساسي است. عدم اعتماد زماني ايجاد مي شود که تجارب کسب اعتماد ناقص باشد، وجود نداشته باشد يا نيازهاي اساسي به طور متناقض برآورده شود.به هر حال به مرور که شيرخوار بزرگ تر مي شود و تحرک او افزايش مي يابد والدين نياز به برقراري محدوديت هايي دارند تا بتوانند از ايجاد صدمات براي شيرخوار جلوگيري کنند و هم اينکه از وقوع مسائلي مانند کج خلقي و رفتارهاي آشوبگر جلوگيري کنند.شيوه هاي انضباطي مناسب براي اين سن صداي تحکم آميز يا يک نگاه اخم آلود است. تاکيد بر اين نکته دومي ضروري است که توجه و رسيدگي زياد در چهار، شش ماه اول سبب لوس شدن نمي شود و دانستن اينکه کودکان نيازهاي خود را با گريه نشان مي دهند و پاسخ والدين نسبت به گريه در بدو شيرخوارگي نمي تواند پيامد لوس شدن را به همراه داشته باشد.


 

منایع :

 نویسنده

نویسنده : افسانه خاکی نژاد

http://www.1saemi.com/?p=638

http://www.bazyab.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=41748&Itemid=43


برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: